Web Analytics Made Easy - Statcounter

سردار رشید اسلام شهید محسن نورانی از فرماندهان به نام لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) که توسط گروه تروریستی کومله به شهادت رسیده است.

به گزارش خبرگزاری شبستان، سردار رشید اسلام شهید محسن نورانی از فرماندهان به نام لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) که توسط گروه تروریستی کومله در ۱۹ مرداد ۱۳۶۲ به شهادت رسیده است. محسن نورانی شش ماه پس از آغاز نهضتِ «حضرت روح الله»، به تاریخ ۱۳ آذر ۱۳۴۲ شمسی، در «تهران» متولد شد و در گهواره بود که آن حضرت، از کشور تبعید شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

  ۱۵ سال بعد «محسن»، از «میدانِ آزادی» تا بهشت زهرای تهران، به دنبال مقتدایش دوید و از آن روز تا ۴ سال، اوقات کمی پیش آمد که مجالی برای استراحت بیابد.

 

با شروع تحرکات تجزیه طلبانِ ضد انقلاب در مناطق کردنشین، «محسن» درس و تحصیل را رها کرده و پس از گذرانیدن آموزش نظامی در «پادگان امام حسین (صلوات الله علیه)» به «مریوان» اعزام شد. او که برگِ ماموریتی سه ماهه در دست داشت، در «مریوان» به جمع همرزمانِ «حاج احمد متوسلیان» پیوست و پس از مدتی به عضویت رسمی «سپاه پاسداران» درآمد و در رکابِ آن سردارِ خیبرشکن، ماندگار شد.

 

 مدتی بعد «حاج احمد»، چند قبضه خمپاره اندازِ «سپاهِ مریوان» را به  «یوسف کابلی»، «علی رضا ناهیدی» و «محسن نورانی» سپرد و این گونه بود که هسته ی نخستینِ «واحد توپخانه و ادوات» در نیروهای تحت امرِ «حاج احمد متوسلیان» ایجاد شد. 

 

هنگامی که «تیپ ۲۷ محمد رسول الله(صلوات الله علیه و آله)» پا گرفت، این واحد، به یگانِ توپخانه تیپِ مذکور ارتقاء یافت و پس از آن که به «لشکر۲۷ محمد رسول الله(صلوات الله علیه و آله) » تبدیل و فرماندهی اش به «حاج همت»، واگذار شد، «علی رضا ناهیدی» ماموریت یافت که یک تیپِ توپخانه و ادوات، با نام «ذوالفقار» را تاسیس کند. ماموریت انجام  و  «محسن نورانی» هم جانشین فرماندهی «تیپ ذوالفقار» شد.

 

 

پس از شهادت «علی رضا ناهیدی» در اسفند ۱۳۶۱ شمسی، «حاج همت»، فرماندهی «تیپ ذوالفقار» را به «محسن نورانی» سپرد. کم تر از شش ماه بعد، «محسن نورانی» در منطقه ی «اسلام آباد غرب» در کمین تروریست های ضدانقلاب افتاد و بال در بال ملائک گشود.

 

خانم ناهیدی، همسر شهید نورانی، از ازدواجش با محسن اینگونه یاد می‌کند: بلافاصله بعد از ازدواج به اسلام آباد غرب رفتیم و در آنجا ساکن شدیم. همان روز اول مرا در خانه گذاشت و رفت به خط. یک هفته بعد آمد. حال عجیبی داشت که برایم تعجب آور بود. معلوم بود که خیلی ناراحت است.

 

وقتی علت را پرسیدم، با بغض گفت: «آن موقع که برادرت علی شهید نشده بود، فرمانده تیپ بود و به خاطر مسؤولیتم اجازه نمی‌داد به خط مقدم بروم. الان هم که فرمانده تیپ شده‌ام، به هیچ وجه اجازه رفتن به خط رو به من نمی‌دهند…»

 

من خوابی را که چند شب پیش دیده بودم، برایش تعریف کردم و گفتم: «اتفاقاً من هم خواب دیدم که تو شهید می‌شوی، روز و ساعتش را خدا می‌داند، ولی مطمئن باش که انشاءالله شهادت نصیبت خواهد شد.»

 

نماز شب‌های محسن حال و هوای عجیبی داشت؛ با آنکه بیست سال بیشتر نداشت چنان از درگاه خدا طلب بخشش می‌کرد و شهادت را در راه او درخواست می‌کرد که هر شنونده‌ای به حیرت می‌افتاد و دلش می‌لرزید.

 

هنگامی که برای آخرین دیدار، ساعت 2 نیمه شب به خانه آمد، با وجود خستگی زیاد، هنگامی که همسرش به او گفت: «کمی استراحت کن، صبح زود می‌خواهی بروی جلو.» تبسمی کرد و گفت: «نه، می‌خواهم مقداری با تو صحبت کنم.»

 

آن شب، محسن دستانش را حنابندی کرده، عطر خوش رایحه‌ای به خود زده بود. همسرش به او گفت: «هیچ وقت آخرین دیدار را با برادرم علیرضا فراموش نمی‌کنم. وقتی حرف می‌زد، احساس عجیبی به من دست می‌داد. الان هم که شما دارید صحبت می‌کنید، همان احساس را دارم.»

 

به چشمان محسن که خیره شد، دید به یک نقطه خیره شده است و به فکر فرو رفته است. اشک از چشمانش سرازیر شده بود. آهسته گفت: واقعاً خدا می‌خواهد این شهادت را نصیب من کند؟ واقعاً من لیاقت شهادت را در راهش دارم؟

 

با این حرف‌ها اشک از دیدگان همسرش جاری شد، محسن با تعجب گفت: بیشتر از این از شما انتظار داشتم، چی شد؟ روحیه‌ای که بعد از شهادت علیرضا در تو بود، کجاست؟ همسرش گفت: «نه بخدا من برای اینکه شما شهید شوید گریه نمی‌کنم، گریه‌ام از روح والا و بزرگ و ارزشمند شماست و به مقام بالایی که نزد خدا دارید، غبطه می‌خورم. شما کجا هستید و دیگران کجا؟

 

محسن آهی کشید و گفت: خدا را شکر که همیشه یاری‌ام کرده است، از اول زندگی تاکنون…


به همسرش توصیه کرد که در مراسم شهادت او، پیش چشم مردم گریه نکند و لباس مشکی نپوشد تا دشمن شاد نشود، به منافقین بفهماند که اسلام چقدر قدرتمند است، ما هیچ نیستیم و این اسلام است که به ما نیرو می‌دهد، سعی کنید همچون زینب کبری (س) بعد از شهادت امام حسین (ع) استوار بود، صبور باشید…

 

گاهی که محسن از جبهه به تهران می‌رفت، مادرش با دیدن او می‌گفت: خدا را شکر با پیروزی و سلامت برگشتی…» او که از این حرف ناراحت می‌شد، بلافاصله می‌گفت: شما باید افتخار بکنید که فرزندتان در این راه می‌رود و غبطه می‌خورد به حال آنها که شهید شده‌اند… مگر شهادت افتخار شما نیست؟ باید بجنگیم تا یا پیروز شویم یا شهید. این دوره هم مثل دوره امام حسین (ع) است…

 

هنگامی که خبر شهات علیرضا ناهیدی را آوردند، مادر محسن شروع کرد به گریه کردن، محسن به او گفت: شهادت افتخار است و منتظر باش که یک روز هم خبر شهادت مرا بشنوی…

 

وقتی مادر در جوابش گفت «انشاءالله پیروز می‌شوید.» محسن پاسخ داد: ما خدمت می‌کنیم تا آنجا که زنده‌ایم و تا خدا بخواهد و سرانجام شهید می‌شویم. هرگاه از او سؤال می‌شد که در جبهه چه می‌کند، می‌خندید و می‌گفت: اگر خدا قبول کند، یک رزمنده هستم. مادر آنجا کاری انجام نمی‌دهیم که قابل توجه باشد.

 

محسن نیز یکی از فرماندهانی بود که تنها پس از شهادتش، خانواده‌اش متوجه شدند که فرمانده تیپ بوده است. چند روز پس از اینکه فرماندهان تیپ ذوالفقار توسط نیروهای مزدور کمین خوردند، «محسن نورانی» و «محمدتقی پکوک» به شهادت رسیدند.

 

منبع: کتاب حماسه ذوالفقار

 

 

 

پایان پیام/50

منبع: شبستان

کلیدواژه: محمد رسول الله محسن نورانی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۴۲۷۰۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

گرامیداشت شهید جاویدالاثر احمد قلی قائدی در بن

به گزارش خبرگزاری صدا و سیمای چهارمحال و بختیاری، رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران استان گفت: با قطعی شدن شهادت جاویدالاثر شهید احمدقلی قائدی مراسم یادبود آن شهید در مسجد جامع روستای آزادگان شهرستان بن برگزارشد.
عسگری افزود: این شهید ۲۰ ساله در ۲۱ اسفندماه سال ۱۳۶۳ در عملیات بدر به شهادت رسید.

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی دانلود

دیگر خبرها

  • دشوارترین عملیات نظامی در دوران جنگ با عراق /کدام فرمانده سپاه به در روز اول به شهادت رسید؟
  • انتخاب سرمربی تیم ملی بسکتبال از میان ۲ گزینه اروپایی و ۲ مربی داخلی
  • شهید مطهری مجاهد عرصه‌ جهاد تبیین بود
  • پیکر پاک شهید جاویدالاثر ایلامی بعد از ۴۱ سال گمنامی شناسایی شد
  • گرامیداشت شهید جاویدالاثر احمد قلی قائدی در بن
  • روایت شاهدان عینی از لحظات درگیری و شهادت حمیدرضا الداغی + فیلم
  • پیامد‌های شکست در اراک؛ ضربه به شخصیت پرسپولیس، نمایان شدن مشکلات دفاعی و عیار گلر جوان
  • درگیری در جنین و شهادت ۲ جوان فلسطینی
  • رکوردار بالاترین پرواز با بالگرد در جهان به روایت آسمان غرب
  • شهادت ۲ فرمانده جماعت اسلامی لبنان در حمله رژیم صهیونیستی